این پست جان مال همون موقع بوده که (تو بانکدار کور) اشتباهاً بجای "شرلوک هلمز" گرفته بودنش!! خخخ :))) ^_^



پ ن :


- شرلوک!

- هوم؟

- خنده نداشت.

- چرا خیلی هم بامزه بود!

- داشتن منو میکشتن!!

- خب معلومه! توقع داری اگر منو به درستی میکشتن میخندیدم؟! اونجوری که دیگه بامزه نبود!

- آه، خدای من!... فکر میکنم معنی یسری کلمات از اساس در نظر تو متفاوتن... شرلوک به این «بامزه» نمیگن!

- کیا «نمیگنننن»؟

- "مردم"

- عآه! جان تو نظر منو در مورد "مردممم" میدونی، چرا هر چند وقت یبار میخوای دوباره بشنویش؟!

- ...میدونی، دارم به این فکر میکنم که اگه «بامزه» اینه؛ «خطرناک» از نظر تو چی میتونه باشه؟!

- واضحه! تو!

- من؟!

- آره، بخصوص وقتی یک روال کاملاً علمی و منطبق بر منطق محض رو جوری مینویسی که اشک همه ی اون ابلها رو در میاره! مشخصاً همه اش چیزی بجز خطا، و خطا هم چیزی بجز خطر نیست!

- آره ولی بستگی داره!

- چی؟

- بستگی داره «خطر» برای «چی» باشه؟

- خب معلومه، برای فکر کردن!

- و فکر کردن چیه؟

- نمیدونم، فکر کردن فکر کردنه دیگه! چه سؤالیه؟

- منم نمیدونم اما مسلماً «زندگی کردن» احتمالاً معنای مفصل تری داره، شرلوک!

- کسل کننده است!

- «زندگی کردن»؟

- بحث کردن با تو!

- هه! بببین کی به کی میگه؟!

- نه، تو از بحث کردن با من کسل نمیشی، اتفاقاً خیلی هم به وجد میای!! تو یه چیز دیگه میشی...

- چی؟

- عصبانی!

- شرلوووک!!!!

- ببین! لازمه ثابت کنم؟!

- آآآآه!!!!!

- جان، آروم باش! آب میخوای؟!

- آه دهنتو ببند!

- خیلی خب.


- هوم! هیچوقت نمیفهمم چطور کارو میکشونی به اینجا! :| همیشه همین میشه!

- هوم :)

- آه... :)

- خب، حالا که عصبانیتت فروکش کرد؛ نوشابه میخوری؟

- آره..

- برا منم یکی بیار

- :|

- :)