- شرلوک: خب، همیشه فروشنده ی بیمه ی عمر نبودید، درسته؟ با کارگری شروع کردید. زحمت متعجب شدن به خودتون ندید. دست راستتون تقریبا یه سایز بزرگتر از دست چپتونه. کارگری باعثشه..

- موکل: نجار بودم. مثل پدرم..

- به طور ناموفق در حال ترک سیگار هستید. یه دوست ژاپنی داشتید که خیلی براتون مهم بود ولی الان بهش بی تفاوتید.

- چطوری؟

- سیگارهای الکترونیکی. نه فقط اون..ده دونه سیگار الکترونیکی. اگر فقط می خواستید بیرون از خونه سیگار بکشید، یکی از این پیپ های مسخره ی الکترونیکی می خریدید. ولی الان خودتونو قانع کردید که می تونید ترک کنید. پس نمی خواید پیپ الکترونیکی بخرید. یعنی قصد ترکتون جدی نیست پس به جاش سیگار های جداگانه می خرید. به اطمینان اینکه همیشه آخرین سیگارتونه..

- چیزی داری اضافه کنی جان؟... جان؟


- جان: بله، .. گوش می دم

- شرلوک: این چیه؟

- منم .. خب، جایگزین منه

- این قدر به خودت سخت نگیر.. می دونی برای همفکریای کمت ارزش قائلم..

- جدی؟ این از ساعت 9 صبح اینجاست.

- جدی؟! تو کجا بودی؟

- تو بازی سودوکو به خانم هادسون کمک می کردم..


- موکل: دوستم چی؟

- شرلوک: چی؟

- گفتید دوست قدیمی داشتم..

- روی آرنجتون یه خالکوبی ژاپنی دارید. به اسم اکاکو. بدیهیه سعی کردید پاکش کنید. اما قطعا به این معنیه که می خوام فراموشش کنم نه اینکه بی تفاوتم. اگر واقعا دلتونو شکسته بود کلا اون کلمه رو پاک می کردید اولین بار موفق نبودید و دوباره هم امتحان نکردید. ظاهرا با خاطره ی محو اکاکو می تونید کنار بیاید پس بی تفاوتید

- فکر کردم کار هوشمندانه‌ای کردی الان که توضیح دادید کاملا واضحه، نیست؟...



- [یک نفس عمیق] آقای کینگزلی من تا الان این اطلاعات رو از شما مخفی کردم ولی فکر می کنم وقتشه حقیقت رو بدونید ..

- منظورتون چیه؟

- تا حالا فکر کردید که همسرتون یه سر و گردن از شما بالاتره؟

- خب...

- شما فکر کردید بهتون خیانت می کرده... متاسفانه باید بگم بدتر از اونه . همسرتون جاسوسه!

- چی؟



- درسته! اسم واقعیش گرتا بنگداتره . اصلیت سوئدی داره و احتمالا خطرناکترین جاسوس دنیاست. در چهار سال گذشته با هویت مخفی فعالیت می کرده. در نقش همسر شما اونم برای اینکه نزدیک سفارت آمریکا باشه که رو به روی خونه ی شماست فردا رئیس جمهور آمریکا در خلال سفر رسمیش در سفارت خواهد بود همین طور که رئیس جمهور با کارمندای سفارت صحبت می کنه گرتا بنگداتر که در لباس خدمتکار 140کیلویی یک داروی جدید خطرناک به گردن رئیس جمهور تزریق خواهد کرد که در جایگاه مخفی زیر بغلش جا سازی شده این دارو باعث می شه رئیس جمهور کاملا تحت سلطه ی اربابی جدید قرار بگیره - که کسی نیست جز "جیــــمز موریــــارتی"!..



- چی؟!!

- ..بعدش موریارتی از رئیس جمهور به عنوان مهره استفاده می کنه که سازمان ملل رو متزلزل کنه که قراره به زودی به معاهده ی منع گسترش سلاح های هسته ای رای بده به نفع سیاست شروع حمله در مقابل روسیه و ادامه ی این زنجیره متوقف نمی شه و... جنگ جهانی سوم!



- جان: خخخخ.... جدی نمی گی که؟

- شرلوک: نه، معلومه که نه. همسرش ترکش کرده چون دهنش بود می داده و دوست داره لباساشو بپوشه.

- موکل: ..ام..فقط بعضی لباساشو!...

- شرلوک : برو بیرون!