سلام.
دلم نمیومد تا پست جدید نذاشتم بروز کنم اما چاره ای نیست دلم تنگ شده بود.
اول اینکه پایان تعطیلات تابستانی رو تسلیت عرض میکنم :) البته امیدوارم تابستون خوبی گذرونده باشید :)
دوم اینکه یه مدت درگیر یک موضوعی بودم ذهنم روی وبلاگ متمرکز نبود. ممنون از دوستانی که احیاناً تو این مدت سر زدن و متأسف از اینکه نبودم.. اما الآن برگشتم :)
سوم اینکه نگران یکیتون هستم.. نامردیه کامنت افسرده بذارین و یدفعه محو بشین. آهای با توام! به زبون خوش بیا سلامتیتو اعلام کن بعد هر جا خواستی برو :( امیدوارم فقط مشکل اینترنت داشته باشی.. بخدا دستم بهت برسه... ~_~
------------
- شرلوکِ درون: یه چیزی داره میاد....
- جانِ درون : چی؟
- شرلوکِ درون: نمیدونم... یه چیز خاص... یه چیز وحشتناک...
- خانم هادسونِ درون: آو شرلوک، دوباره؟...
- شرلوکِ درون: این تهدیدها همیشه هستن خانم هادسون... اما فکر نمیکنم هیچکس چیزی مخوف تر، پلیدتر و منفورتر از این دیده باشه..
- مالی درون : چی؟؟؟ خدای من...
- لستراد درون: قراره به شهر حمله بشه؟
- شرلوکِ درون:بدتر از اون..
- خانم هادسونِ درون: یه قاتل سریالیه؟
- بدتر از اون
- مایکرافت درون: موریارتی؟..
- بدتر. از. اون.
- جان درون: خدای من! شرلوک، چه خبره؟
- شرلوکِ درون: بوشو میشنوم جان!.... بوی... "ماه مهر"!
/ALL:/
- لعــــنت!
- لــعنت!!
- لعنت بهش!
- لعنتتتت!