همه مون میدونیم چطور شروع شد. چطور آشنا شدن. جان و شرلوک. مفصل، و تکمیل!



و همینطور درباره ی "جیمز موریارتی"...

اما بیاین یه نگاهی بندازیم ببینیم بقیه اولین بار چطور همدیگه رو شناختن؟



خانم هادسون



- سلام
- آه، آقای هولمز
- شرلوک صدام کن لطفاً
- خوب اینجا جای دست اولیه. باید خیلی گرون باشه..
- خانم هادسون، صاحبخانه، به من یه قیمت خوب پیشنهاد کرده.. به من مدیونه. چند سال پیش شوهرش توی فلوریدا به مرگ محکوم شد. من تونستم بهش کمک کنم..
- ببخشید، یعنی شوهرش رو از مرگ نجات دادی؟
- ها؟ نه.. اعدامشو قطعی کردم!


گرگ لستراد



- استلا: خب شما اولین بار چطور همدیگه رو ملاقات کردید؟

- گرگ: سر یه پرونده ای حدود ده سال پیش. هیچکس ازش سر در نمیاورد. یه پیرزن مرده توی سونا پیدا شد.

- جدی؟ چطوری مرده بود؟

- سرمازدگی.

- چی؟

- میدونم. ولی بعدش با شرلوک آشنا شدم. موضوع خیلی ساده بود....

- شرلوک: میشه شما دوتا لطفاً صداتونو بیارید پایین؟!


مری واتسون



- من نمیفهمم، معذرت خواهی کردم که. مگه آدم نباید همچین کاری بکنه؟
- خدایا، تو هیچی راجع به طبیعت انسان نمیدونی، مگه نه؟
- طبیعت؟ نه. انسان؟ :) نه!
- من قانعش میکنم :)
- جدا؟
- آره


.

.


- باورت میشه چه رویی داره؟
- ازش خوشم میاد.
- چی؟
- ازش خوشم میاد..



آیرین آدلر



- موریارتی [با اشاره به تلفن]: اشکال نداره اینو جواب بدم؟
- شرلوک: نه بابا خواهش می کنم. تا آخر عمرت وقت داری.
- [با تلفن:] الو؟..... معلومه که وقت بدیه. چی می خوای؟........یه بار دیگه بگو.... یه بار دیگه بگو و اینم بدون که...اگه بهم دروغ بگی، پیدات می کنم و پوست از سرت می کّنم. ........ صبر کن. [رو به شرلوک:]...ببخشید؛ امروز روز مردن نیست.
- اوه! پیشنهاد بهتری بهت شده؟
- بعداً به هم می رسیم شرلوک! [دوباره با تلفن:] اگه واقعاً چیزی رو که می گی داشته باشی پولدارت می کنم...ولی اگه نداشته باشی، تیکه تیکه ات می کنم.

.

.

- جان: چی شد یه دفعه؟
- شرلوک: یکی نظرش رو عوض کرد... سئوال اینه که... کی؟



- هری: پرونده رو می پذیرید؟
- شرلوک: کدوم پرونده؟ پولش رو بدید. تمام و کمال. همون طور که خانم ادلر توی تبلیغشون گفتن بدونید از کجا و کی خوردید.
- مایکرافت: اون هیچی نمی خواد.
- شرلوک: ...
- مایکرافت: باهامون تماس گرفت. بهمون گفت چنین عکسایی وجود دارن. بهمون هم گفت که علاقه ای به استفاده از اونا نداره. چه برای پول چه برای هر خواسته دیگه ای.



- شرلوک: آو... بازی قدرت. بازی قدرت با قدرتمند ترین خانواده در بریتانیا. حالا به این می گن حاکم. تازه داره جالب می شه مگه نه؟
- جان: شرلوک!



مالی هوپر


               بزودی...