اندر زیبایی های کارآگاه دروغگو - 9
بعد از پایان امتحانات طاقت فرسای دانشگاه، با شعفی مضاعف، بخش سوم (یا به روایتی، نهم) از زیبایی های کارآگاه دروغگو را می نویسم! :) باشد که مقبول افتد ^_^
اندر زیبایی های کارآگاه دروغگو - 9
بعد از پایان امتحانات طاقت فرسای دانشگاه، با شعفی مضاعف، بخش سوم (یا به روایتی، نهم) از زیبایی های کارآگاه دروغگو را می نویسم! :) باشد که مقبول افتد ^_^
- "خلاصه اش اینه : نمردم!"
- "خلاصه اش اینه که اون با مواد پدر خودشو درآورد تا تو بتونی بیای نجاتش بدی.. تا یه کاری داشته باشی که انجام بدی.. یه کار دکتری.. حالا گرفتی قضیه چی بوده؟"
دارم عرفان مایکرافتو درک میکنم!... وقتی روز کریسمس یه نگا به ساعت انداخت زد روپیشونیش : عااااه تازه ساعت دوئه!!...
من اگه پول داشتم ویولون بخرم که میکروسکوپ دست دوم زایسو میگرفتم!! :'(
علی الحساب ، خوشحال از اینکه در قابلمه قبلیه به ماهیتابه جدیده میخوره..
-----------------------------
+ بعد نوشت 12/19/2017 : الآن بلطف خدا ویولونو دارمش :) ان شاءالله یه آپدیت هم بعداً بذارم بگم اون میکروسکوپ زایسم گرفتم!! :)) دعاش که ضرر نداره ^_^
امروز میخواهم درباره ی مطلبی بنویسم که شاید خیلی مفصل تر از این حرفها باشد. در حالیکه سطرهای اول را مینویسم، پیشاپیش، با علم به طولانی شدن مطلب، از این بابت پوزش میطلبم.