قصر ذهن یا ساختمون دکتر استرنج؟ :)
(قصر ذهن من-5)
قصر ذهن یا ساختمون دکتر استرنج؟ :)
(قصر ذهن من-5)
...Memories can resurface... Wounds can reopen... The roads we walk, have demons beneath
...And yours have been waiting for a very long time
(فصل چهارم - مسئله ی نهایی - مایکرافت در خیابان بیکر)
امشب "هملت" رو تموم کردم.
از خوندن این نمایشنامه لذت بردم؛ پس زمینه ی فکر دوران نوجوانیم دوباره بیدار شد ؛ و دوست دارم بارها دوباره بخونمش و حتی برخی قسمتهاش رو از بر باشم...
من از آثار کلاسیک -اعم از رمان و داستان کوتاه تا نمایشنامه و غیره - به سختی چیزی پیدا میکنم که بپسندم ولی این واقعاً شاهکار بود. (لازم به ذکره که نه با شکسپیر و نه با هیچ نامدار محترم دیگه ای تعارف ندارم که بگم اثرش رو نپسندیدم! همونطور که چند سال پیش، اثر یک نویسنده ی بزرگ رو خوندم و حالم رو بهم زد!! پس تعریفی که الآن میکنم وابسته به "نام" نیست..)
و خدا رو شکر میکنم که اول تئاتر بی نظیرش رو با بازی هنرمندان فوق العاده ش، دیده بودم؛ (که اصلاً همون منو ترغیب کرد کتابش رو بخرم) ؛ و حالا، امشب که کتاب رو تموم کردم باز هم دوباره اون تئاتر رو مرور کردم... آفرین! آفرین! واقعاً آفرین!
آفرین هم بر نویسنده ی این کلمات ؛ هم بر مترجم وفادار ؛ هم بر بازیگران و کارگردانان قهار ؛
و مهم تر از همه
آفرین بر "انسان" و طبع بالا و بی منتهاش...
بعد از خوندنش با خودم به چند چیز فکر میکنم...
اول اینکه "چرا نواهای وجود که در لحظه ای، حقایق بنیادین رو مرور میکنند رو باید ناشنیده گرفت؟"... همون چیزی که تو سطر اول "پس زمینه ی دوران نوجوانیم" صداش زدم... دورانی که لحظه ها همینطور به تماشای منظره ی "انسان" متوقف و افکار والا در تمام ثانیه ها جاری بودن...
(که همین یک مورد، خودش محتوی هزاران فکره که در روح و ذهن به روشون باز شده)
چقدر خوبه که دوباره سربرآوردن... سلاااام! :)
دوم اینکه "چرا ما تو مدرسه مون نمایشنامه اجرا نمیکردیم؟"
و سوم اینکه ...
"ساعت 3:28 !! من فردا چطوری ساعت 5 و نیم پاشم آخه؟!" :))
شب بخیر! ^_^
پ ن : راستی یه نکته ای! نمایشنامه رو باید بلند بلند خوند. بلند بلند و با آب و تاب. حداقلش اینه که باید لبخوانی کرد!! وگرنه اگه مثل بقیه ی کتابها بگیری تو دستت و با چشم بخونی .... نه نمیشه! هیچی سر در نمیاری! تمام زیباییش به مانور زیبای کلمات روی زبان هست که به افکار هم مجال پرواز میده...
راستی یک نکته ی خود پسندانه!!! :)
اینکه با دیدن تریلر دوم فهمیدم چقدر پست «سقوط یا فرود» در مورد درگیری شرلوک با «مرگ و زندگی»؛ ژرفا نوشت سوم در مورد «احساس گناه» ، «ژرفانوشت چهارم» درمورد «راز» ، و «ژرفانوشت پنجم» در مورد «واقعیت بداهه و در واقع، دلبستگی ها» رو درست و دقیق اشاره کردم!!! ^_^ حالا فصل چهارم بیاد، عمق دقتش بیشتر هم معلوم میشه! :)))
حال می کنیداااا!! والللللا! :))
------------------------------------------------------------
پ ن :
- جان: شرلوک!
- شرلوک : اوکی! دهنمو میبندم!
- جان: فکر خوبیه!
و حالا بخش دوم پاسخ ها، همراه با نتایج :)
دوستان خیلی ممنون از اینکه شرکت کردین.نوشتن پستهای سؤالات شرلوکی، و جواب ها و تصحیحشون خیلی زمان بر هست اما وقتی آدم میبینه که دوستان خوب فکر میکنند و خوب نگاه میکنند،و لطف هم دارن ، خستگی آدم در میره ^_^
این سری سؤالات مفهومی تر بودن و البته نکات جالبی از داستان رو هم در بر داشتن.ستاره های شما هم خیلی جالب بود:
از 34 ستاره:
Rh عزیز: 5 و نیم ستاره_ خیلی خوب
molly hooper عزیز: 7 و نیم ستاره_آفرین
Kimia عزیز : 21 و نیم ستاره_احسنت
من عزیز : 5 ستاره_دم شما گرم
ninja عزیز: 17 ستاره_ای والله
Kimia خانم بیشترین ستاره رو گرفتن... آآآفرین و تبریـــک
حالا بفرمایین ادامه ی مطلب، جواب سؤالات 6 تا 10 :)
از همه تون سپاسگزارم ^_^ ✿❤
--------------------
پ ن : شاید یه چند روز تا یک هفته آپ نکنم.(با گوشی کامنتها رو چک میکنم) ولی بعدش هستم در خدمتتون ان شاءالله.