برای تحلیل خیلی زوده و اصلاً هم ضرورت نداره!! شرلوک، در نظر من فقط یک فیلم نیست... پس متواضعانه (و صبورانه البته! :) ) تحلیلهای دوستان رو میخونم و موافق یا مخالف؛ با فیلم کاری ندارم! من -طبق اونچه قبلاً گفتم - چیزای به درد بخور خودم رو برداشت میکنم... پیشنهاد من اینه که نه از فیلم، بلکه از اونچه که در فیلم میبینید، «لذت ببرید» و «فکر کنید»...
درباره ی نکات زیبای فیلم، از سگ ، رویای زمان بیهوشی ، و پرستاری از بچه گرفته ، تا نوع معما، دیالوگها، بحث سیاسی (البته اینجاش چندان زیبا نیست) ، لوکیشنها ، و غیره...، سخن بسیار است. اما «برای الآن» ، من فقط چند تا نکته برام جالب تر یا مهم تره که عرض کنم:
خوشبختی از این بیشتر؟!
یک کت خوب، و یک دوست کوتاه تر!
:)
من هردوشو دارم...
فقط دوستم اون سر کشوره، خودم این سر!! دوره ی دبیرستان که با هم دیده می شدیم خیلی وقته تموم شده...
موفق باشی رفیق!
پ ن : البته اون موقع که با هم بودیم هم "کت خوب" رو نداشتم!! :)))
شاید (حتماً) خیلیا متوجه شدن. من و خواهرم هم همون دفعه اولی که فیلمو از تلویزیون دیدیم فهمیدیم..ولی اون زمان، فک کردیم سوتی فیلمه! نگو اصل کاره اصلاً!! :
وقتی شرلوک داره رمز «SHER» رو در گوشی آیرین ادلر وارد میکنه و بهش در مورد علائم «عشق» میگه، و میگه :«مردمکت گشاد شده بود...» ، دقیقاً همون لحظه مردمک خودش هم درست مثل آیرین، گشاد گشاد شده بود!! :) با چنین دیدی دو تا نکته جالب تر میشه! :
- مرور دیالوگهایی که در زمان وارد کردن رمز میگفت!
- «فرایند جاری در ذهنش» که منجر به پیدا کردن ناگهانی رمز شد!!
:)
تحلیل من از فصل چهارم.
ببخشید طولانیه ولی هر کاری کردم نشد کوتاه تر بشه...
هرچند فکر نکنم خیلی هم حوصله سر بر باشه.... (البته امیدوارم که نباشه ^_^)
راستی یک نکته ی خود پسندانه!!! :)
اینکه با دیدن تریلر دوم فهمیدم چقدر پست «سقوط یا فرود» در مورد درگیری شرلوک با «مرگ و زندگی»؛ ژرفا نوشت سوم در مورد «احساس گناه» ، «ژرفانوشت چهارم» درمورد «راز» ، و «ژرفانوشت پنجم» در مورد «واقعیت بداهه و در واقع، دلبستگی ها» رو درست و دقیق اشاره کردم!!! ^_^ حالا فصل چهارم بیاد، عمق دقتش بیشتر هم معلوم میشه! :)))
حال می کنیداااا!! والللللا! :))
------------------------------------------------------------
پ ن :
- جان: شرلوک!
- شرلوک : اوکی! دهنمو میبندم!
- جان: فکر خوبیه!