امشب میخوام یه چیز جالب براتون بذارم:

«علائم مشخصی وجود داره»!

علائمی که شرلوک میبینه و دیگران نمیبینند!

این بار درمورد مری. بله، مری. اولین باری که شرلوک مری رو دید و با هم حرف زدند یادتون میاد؟!

 


وقتی که جان بخاطر شوکه شدن از اینکه شرلوک مرگش رو جعل کرده و بهش نگفته، چند بار با مشت تو صورتش زده بود و مری به شرلوک قول میداد جان رو آروم و قانع کنه. در اون لحظه این دیالوگ برقرار شد:

- من که عذرخواهی کردم! مگه اینجور موقع ها این کارو نمیکنن؟!

- آه خدای من، تو از طبیعت انسان چیزی نمیدونی نه؟!

- طبیعت؟... نه! ... انسان؟!... نه! :)

- من قانعش میکنم! :)


وقتی که جان بخاطر شوکه شدن از اینکه شرلوک مرگش رو جعل کرده و بهش نگفته، چند بار با مشت تو صورتش زده بود و مری به شرلوک قول میداد جان رو آروم و قانع کنه. در اون لحظه این دیالوگ برقرار شد:

- من که عذرخواهی کردم! مگه اینجور موقع ها این کارو نمیکنن؟!

- آه خدای من، تو از طبیعت انسان چیزی نمیدونی نه؟!

- طبیعت؟... نه! ... انسان؟!... نه! :)

- من قانعش میکنم! :)

در اون لحظه، شرلوک شروع کرد به دیدن ویژگی های مری. الآن میخوام اون صفاتی که شرلوک دیده بود رو براتون بذارم:

که بعدها ویژگی «دروغگو» توجه اون رو جلب کرد...

اما حالا علاوه بر مشاهده ی ویژگیهای جالبی که ارتباط اونها با گذشته ی مری که الآن تا حدی ازش اطلاع پیدا کردیم معلومن، در قسمتی میبینیم که یک ویژگی دیگه هم بطورخاص برجسته میشه: «پرستار»!

قسمت ویژه یادتونه؟

در این صحنه:

- شرلوک (خطاب به جان) : تا حالا به ذهنت خطور نکرده که همسرت چه مهارتهایی در پرستاری داره؟

- مری: معلومه که خطور نکرده! چون خوب میدونه چه کارهایی از دست یک پرستار بر میاد! کی به ذهن تو خطور کرد؟

- متأسفانه الآن!

-------------------

پ ن : در قسمت مگنوسن هم، توی آزمایشگاه، مری داشت دست بیلی رو پانسمان می کرد...

هرچند، وقتی مری منشی دفتر کار دکتر جان واتسونه، معلومه که سررشته ای داره. اما بنظرتون چرا روی ویژگی «پرستار» تأکید، و کاربردش برای «پاییدن»! یا همون «جاسوسی» برجسته میشه؟...(از اونجایی که جان با تعجب میپرسه: تو برای مایکرافت کار میکنی؟ و مری هم میگه که اون دوست داره برادر کوچیکش رو از دور بپاد! و شرلوک هم میگه: یه جاسوس هم که دم دستش بود، تا حالا به ذهنت خطور کرده.....الی آخر)

و باز هم انتظار 2017 :)