- دوباره قطع شد که!
- ای بابا... عه وصل شد وصل شد!!
- نههههه... کجا وصل شده بابا؟!
- الآن وصل شد؟!
- نه!
- الآن چی؟
- نه.. آ.. آ.. وصل شد وصل شد!! بیا!
گفتگوی من با خودم، سال ۷۴ ۹۸ در حال تماشای تلویزیون کار با اینترنت! :/
- دوباره قطع شد که!
- ای بابا... عه وصل شد وصل شد!!
- نههههه... کجا وصل شده بابا؟!
- الآن وصل شد؟!
- نه!
- الآن چی؟
- نه.. آ.. آ.. وصل شد وصل شد!! بیا!
گفتگوی من با خودم، سال ۷۴ ۹۸ در حال تماشای تلویزیون کار با اینترنت! :/
"بلند شد و روی تخت نشست... شاید نباید از کلمات حساس استفاده میکرد.. شاید هم حق با او بود و باید جلوی وسواسهای جان را میگرفت تا به خود او هم شده کمک کند... اما هیچکدام از اینها توانایی ایجاد این طوفان را نداشتند... چیز دیگری این وسط آزاردهنده بود... مثل یک خرده شیشه ی بزرگ در سوپ!... فقط زیر دندان نمیرفت! بلکه با هرتلاش برای بیرون آوردنش، بیشتر می برید و زخم میکرد..."[1]
***
SH: "کافیه!
«صحنه چیده شده است، پرده کنار می رود
آماده ی شروع هستیم...»"
- شروع چی؟
- SH: گاهی وقتها برای حل یک پرونده، باید پرونده ی دیگه ای رو حل کرد
- پس، یه پرونده ی جدید داری؟
- SH: یه قدیمی دارم، خیلی قدیمی. باید به عمق برم.
- عمق؟ عمق چی؟
- SH: خودم. [2]
همونجا چیزی نمیگیم. چون هم احتمال موثر واقع شدن حرفامون کمه، هم اختلافات پیش میاد، هم ناراحتی و دلخوری. بزگواری میکنیم. مراعات میکنیم. بعد میاییم خونه با گچ دیوار و نقش پرده و گل قالی و سرامیک توالت و آینه ی حموم هی بحث میکنیم و میبریمشون! هی بحث میکنیم و میبریمشون! هی خودمونو میخوریم میخوریم میخوریم میخوریم میخوریم میخوریم تا یه روز تموم میشیم!
---------------------------
پ ن:
به این پدیده #نشخوار_ذهنی میگویند.
موضوعات زیر موضوعات بسیار مفصلی هستند که شاید خیلی حرفها درباره شون وجود داره ولی تو پست قبلی گفتم از صحبت کردن در موردش هم ناامید شدم دیگه. اگر منظورم درست دریافت نشده حداقل مورد به مورد نام میبرم که منظورم چه بحث هایی هست: