- [جان درون]: اه!... لعنت!

- [شرلوک درون]: چی شده جان؟ چرا اینقدر بی قراری میکنی؟

- هوم؟ نه... نه هیچی نیست!

- از صبح داری زیر لب غر میزنی الآن هم دو دیقه روی مبل نمیتونی ثابت بشینی و همش این پا و اون پا میکنی. به طرز فجیعی دو بشقاب ناهار خوردی. مفاصل انگشتات رو 25 بار شکستی. دندونات هم که...

- ..خیلی خب، خیلی خب! استرس دارم!

- استرس؟ برای چی؟

- کنکور دارم دیگه!

- آه خدای من... فکر کردم چیز جدی ای پیش اومده...

- چـ... چیز جدی ای؟؟؟ شرلوک کنکور جدی نیست؟!!

- اگه منظورت یه آزمون چهارساعته ی مزخرف که چند تا معلم شکست خورده که موفقیت دیگه ای توی زندگیشون نداشتن در ده روز دور هم توی قرنتینه نشستن و سوالاشو طرح کردنه، که با توجه به ضریب هوشی و راندمانشون، که این روزها هم بشدت متأثر از شرایط و فشارهای مختلف قطعاً کاهش بیشتری پیدا کرده، و همچنین با توجه به محتوای کاملاً غیرمفید نظام آموزشی و روشهای نادرست تدریس، و قواعد این به اصطلاح آزمون مبنی بر استفاده از فرمولهایی که در چهارچوب رسمی همون کتابها هم نیست؛ بهت میگم که نهایتاً شاید بتونه یک رقابت برای سنجش سرعت ساییدن کربن مداد روی ورق کاغذ، بدون کثیف کاری باشه، و ارزش دیگه ای نداره. برنده ی واقعی این آزمون مؤسسات آموزشی مختلف، و چاپ کننده های آگهی ها هستن و نهایت چیزی که میتونی روش حساب کنی، اون تیکه کیکیه که بین دو نیمه بهت میدن، جان! 

- آ...

- حالا اگر هوس کیک کردی چرا اینقدر خودتو عذاب میدی؟ خانم هادسون دو تا چیز کیک خریده، توی یخچال کنار استخونهای زندزبرین گذاشتم، بیار با هم بخوریم! :)



---------------

+ تقدیم به کنکوری های عزیز! موفق باشید! :)