1- عبادت عاشقانه _ نویسنده: کریم محمود حقیقی

 

این کتاب، یکی از اولین و بهترین کتابهایی بود که خوندم و به معنای واقعی عاشقم کرد. متن این کتاب چند تا فرق اساسی با سایر کتابهای طبقه بندی شده در گروه "مذهبی"، و اصولاً اکثر تألیفهای ایرانی داره:

بر خلاف بسیاری از نویسنده های داخلی، متن این کتاب خطاب به مخاطبه. طوری که انگار مستقیماً داره باهات صحبت میکنه، و نه بصورت یک سخرانی عام. حتی یادمه یه جاش گفت پاشو برو یه چایی برا خودت بریز بیا بقیه شو بخون :)) اصلاً از همین جمله عاشقش شدم ^_^

متن کتاب با زبانی ساده اما کمی ادبی و شاعرانه است. عبارات و جملات بصورت شاعرانه و با بیان غیرعامیانه (اما نه متکلف و پیچیده) مطرح میشه که بر زیبایی "احساس عاشقانه" ی کتاب اضافه میکنه. شما متنی رو نمیبینید که فقط توجه شما رو به عاشقی جلب کنه، بلکه عشق بازی رو حتی در کلمات هم میبینید. جای جای کتاب انواع اشعار و ضرب المثلها و حکایات هم دیده میشه...

مثال:

«عاشق سرگشته را بین که به تمام افعال معشوق راضی است ولو بُعد و دوری از او باشد. این شرط دوستی است.

عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد/ ای عجب من عاشق این هر دو ضد!»

در متن کتاب خبری از متون عربی بلندبالای احادیث نیست. (چیزی که بشدت بهش نقد دارم. خیلی از کتابها به عنوان منبع نویسی، نصف صفحه رو با متن عربی پر میکنن، یا با «نقل شده از فلان از فلان از فلان از فلان!!!» و نصفه ی دیگه ش هم پاورقیه، و فقط دو خط اون وسط هست که این واقعا رشته ی افکار رو از هم باز میکنه)

اگر در متن از آیه ی قرآن کریم استفاده شده باشه، هرچقدر هم معروف، معمولاً ترجمه اش در پاورقی هست؛ که این، کار حرفه ایه.

{هیچوقت وقتی یک کتاب به زبان x نوشته میشه و در اون عباراتی به زبان y مطرح میشه، نباید از ترجمه دریغ کرد. حتی ساده ترین عبارات. همچنین این امر در فیلمها هم باید بصورت زیرنویس رعایت بشه (که بسیاری از مواقع، بخصوص در مورد زبان یا گویش ترکی در فیلم ها و سریالهای ایرانی رعایت نمیشه. این بی احترامی به مخاطب فارسی زیان هست.)}

 

مهم تر از همه ای اینها اینه که بنظر من هیچ صحبتی زیباتر از عشق، و هیچ دوستی محبوب تر از اونی که "تنها عاشق حقیقی عالمه" نیست... اگه دلتنگی، اگر دلت هوای تازه میخواد، come on! این کتاب، خودشه! :)

 

 

 بخشی از متن کتاب:

 

«...بنگر که جانت در اضطرار رو به کجا آورد؟ مطلوب همانجاست، آنجا که از همه ناامید شدی، آنجا که روی از سبب ها گردانیدی، آنجا که فقر تامه ی خود را حس کردی رویت به کیست؟...

عزیز خواننده! بهشت، از جان مومن روید و مزارع سرسبزش که فردا ثمر دهد با تو در همین جاست. نشنیده ای که فرمود: "بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانیه شده"، و جهنم از جان کافر و آتش افروزش در همین جاست، خود اوست....

عشق نه زمان میشناسد و نه مکان. "بُعد منزل نبود در سفر روحانی".  جان دو مومن یکی در شرق و یکی در غرب هر دو نزدیک و جان دو کافر در یک خانه بس دور....

تو نتوانی او را به منزل آوری، فقط در بگشای و خانه بیارای و بر در بنشین تا کی آید، که بخدا سوگند این انتظار او به که دیگران در کنار. پیامبر ص فرمود که "گاهت سر میزند. تو سینه بر نسائم نفحاتش آماده دار. {نسیم های رحمت حق هر از گاهی می وزند، خود را در مسیر رحمتش قرار دهید تا نسیم به شما بخورد}". {دیده ای که} گه با سخنی، زمانی با آیه ای، لحظه ای با شعری، نوری بر دلت طالع میگردد؟ امید که پرتوی این نور از کلمات این خامه حجره ی دلت را پرتوی افزاید. شرمنده بنده ای هستم تهی دست، {اما} از آیات و اشعار خوبان در جیب فراوانم هست، اگر جانت را این سخنان می نوازد، از آنهاست. در هر جا که نشسته و میخوانی یادی هم از غریبان این درگاه کن، که من یکی از آنانم...»

 

عبادت عاشقانه- صفحات 108، 114، 117 و 118.

 

 

 

2- فروغ تجلّی - روایت معراج حضرت محمد مصطفی (ص) - سید امیر معصومی

 

یکی از کتابهای بسیار  زیبا با نثری روان، که مراحل معراج پیامبر (ص) رو تعریف میکنه.

این کتاب یکی از بهترین کتابهایی در این موضوعات بوده که مطالعه کردم. ضمن اینکه صفحه بندی، فونت و تصاویر زیبایی داره، مطالعه ی متنش بسیار لذت بخشه. از متنهای طولانی عربی خبری نیست و از آسمان اول تا هفتم رو مرحله به مرحله به زیبایی تمام شرح میده...

فراموش نمیکنم که وقتی تصادفاً این کتاب در مسیر زندگیم قرار گرفت، تا چه حد خدا رو بخاطر این "تصادف" شکر کردم :)

بقول شرلوک و مایکرافت:

- ممکنه تصادف همزمان بوده باشه.

- اوه شرلوک! ما درباره ی تصادف همزمان چی میگیم؟

- "جهان ممکن نیست اینقدر تنبل باشه"!

 

پیشنهاد میکنم این کتاب رو از دست ندید :) اینکه پیامبر در هر آسمون چه چیزهایی دید و شنید رو میذارم خودتون بخونید...

 

 

یک نکته ی حاشیه ای: همیشه توی بحثهای علمی برام (و برای خیلی های دیگه) این سوال هست که آخرت کجاست؟ آیا دنیایی در ماوراء جهان ماست؟ یکی دیگه از گوی های کهکشانی بعد از یک سیاهچاله است؟ یکی دیگه از رشته های کیهانی در جهان هستیه؟ یا یک جهانِ هستی دیگه؟ در واقع علم فیزیک، و کوانتوم، همه ی اون چیزهایی رو که کم خردان براحتی تمسخر میکنند رو ممکن میدونه. فقط کافیه یک نگاه کوچولو به ماهیت "نور" داشته باشین...

یک جا از این کتاب میخوندم که پیامبر (ص) در هنگامی که سوار بر براق در حال طی کردن آسمانها بود متوجه میشد که "نورهای" مختلفی رو پشت سر میگذاره... :) بعضی رفقای دانشمند ما توی دانشگاه ممکنه به همچین چیزی بخندن؛ و این موضوع که "فکر نمیکنم استیون هاوکینک یا انیشتین با شنیدن چنین چیزی خندشون بیاد" هم، احتمالاً مشکل خودشونه افسرده های عوضی! :)))