1- شادی بی کران _ نویسنده: اندرو متیوس

 

 

ویژگی های این کتاب که باعث میشه به تمام آثار این نویسنده علاقه مند بشید: زبان بسیار ساده، بسیار صمیمی و روان. اشاره به موضوعاتی که کاملاً بصورت روزمره با اونها روبرو هستید. خود نویسنده هم هدف خودش رو در این یافته که هر اونچه که حس کرده و دانشی که از زندگی کشف کرده رو برای اینکه کمکی به بقیه ی آدمها کرده باشه، مطرح کنه و البته که از بسیاری از کتب روانشناسی پیشرفته هم موفق تر بوده...

- نکته: کتابهایی که دائماً امر و نهی میکنن روی اعصابن! ولی این کتاب اینطور نیست. من این کتاب رو از کتابخونه به امانت گرفته بودم و الآن از یادداشتهایی که برداشته ام، براتون بخشی از متن رو میذارم. بنابراین خودبخود جملات امری هستن، چون از درون نتیجه گیری های متن انتخاب شدن..

پیشنهاد میکنم ضمن مطالعه حتماً یادداشت بردارین.. این قبیل کتابها کاملاً شایسته ی درست کردن فلش کارت یا دفترچه و غیره برای یادآوری روزانه هستن... امیدوارم لذتش رو ببرین :)

 

 

بخشهایی از متن این کتاب:

- حتی وقتی که حدّاکثر تلاش خود را بکار می بریم، هیچ تضمینی برای موفق شدن وجود ندارد. ممکن است تمام تلاش خود را انجام دهید و باز هم مورد انتقاد قرار بگیرید یا باز هم کسانی پیدا شوند و به شما بخندند. اما در هر صورت پاداشی که نصیب شما می شود احساسی است که می گوید: "هرکاری که از دستم بر می آمد، انجام دادم". شما زمانی شادتر خواهید بود که از تمام توان خود بهره گرفته باشید.

- اگر در پی "آرامش" بیشتر برای "ذهن" خود هستید به هر چیزی که برایتان روی میدهد برچسب خوب یا بد نزنید.. وقتی تصمیم به انجام کاری میگیرید، وسیله اش مهیا می شود.. همه ی روزهای خود را با نیت آرامش و توازن آغاز کنید. بعضی روزها را تا انتها اینگونه خواهید رفت و در دیگر روزها شکست خواهید خورد. اما اگر آرامش ذهن، هدف هر روزه ی شما باشد، هر روز، بهتر از پیش خواهید شد..

- انجام کاری که بدان "عشق می ورزیم" دستور العملی برای یک زندگی آسان تر نیست. بلکه نسخه ای است برای یک زندگی "جذاب تر".

- آرامش ذهن، بخاطر داشتن مشکلات کمتر نیست. آرامش ذهن، ناشی از عیب جویی کمتر است. اگر چیزی را واقعاً از اعماق قلب خود باور داشته باشیم، دیگر هیچ نیازی به این نمی بینیم که دیگران هم با ما هم عقیده باشند. خودمان باور داریم، و این کافی است.

 

2- برای آن به سوی تو می آیم _ نویسنده: دادا جی پی واسوانی

 

 

نویسنده ی این کتاب، هندی هستش. اما نکته ی جالب اینه که پیرو هر دین و آیین و اندیشه و مسلکی که باشید، از خوندن کتاب سراسر عرفانی این نویسنده لذت خواهید برد. در خلال صحبتهای شیرین و توأم با مثال ها و خاطره گویی های فراوان، انواع و اقسام امثال و حکایات یافت میشه. از داستانهای بودایی گرفته تا مسیحیت و حتی قرآن کریم. بدون اینکه کوچکترین جهتگیری آزار دهنده ای در اون باشه و حیرت خواهید کرد گویی که نویسنده مستقیماً با قلب شما ارتباط برقرار میکنه... از این نویسنده، هر کتابی پیدا میکنم، حتماً یه نگاهی میندازم...

 

بخشهایی از متن این کتاب:

- مردی قرار بود مورد عمل جرّاحی قرار بگیرد. با اینکه آمپول مسکّنی به وی تزریق شده بود اما مضطرب می نمود. پرستاری مهریان به او گفت: "چرا عصبی و نگران هستی؟" مرد پاسخ داد: "کمی هم بیش از عصبی و نگران بودن!" پرستار دست او را گرفت و گفت: "امّا لازم نیست که عصبی باشی، چون میخواهیم که حال تو را بهتر از سالهای قبل کنیم." بیمار به زور لبخندی زد. پرستار اضافه کرد: "میدانی که دو راه برای رویارویی با عمل جرّاحی وجود دارد. می توانی نگران مرگ باشی و یا به ما اعتماد کنی. تیم ما بهترین تیم جرّاحی است. نباید از چیزی بترسی." سپس چشمکی زد و دست او را فشرد و با شیطنت گفت: "بخصوص اینکه من در این نمایش جرّاحی کنار تو خواهم بود تا مطمئن شوم که آنان همه چیز را بخوبی انجام میدهند." بیمار، وقتی این حرفها را شنید احساس آرامش کرد.همه چیز بخوبی پیش رفت. عمل توفیق آمیز بود. بیمار کاملاً شفا یافته و درس زندگی خویش را آموخته بود. که ما می توانیم با هر موقعیّتی به دو روش برخورد کنیم. میتوان نگران شد و یا اعتماد کرد. اگر فقط میتوانستیم به اندازه ای که نگران می شویم به خدا اعتماد کنیم، هیچگاه لازم نبود نگران شویم....

آیا دل ما بی قرار نیست؟ آیا قلبهای ما رنجدیده نیستند؟ کاش کسی آرامش را به قلبهای ناآرام ما می بخشید. آیا روح ما زیر بارهای سنگینی قرار ندازد؟ کاش کسی این بارها را از قلب ما برمیداشت تا سبکی و طراوت را احساس کنیم. سبک چون شبنم و باطراوت چون نسیم کوهساران. قلبهای ما نیز بارهای سنگینی را تحمّل میکنند. بارها به چشمان افراد گوناگون خیره شده ایم، به اعماق قلبشان نگریسته ایم و اندوه آنان را دیده ایم. امّا من از شما میپرسم چرا در طی این همه سال به بارهای خود چسبیده اید؟ آنها را بیاندازید!

فقط باید به آن کسی روی کنیم که به زبانهای مختلف گفته است: "...آیا بار سنگین گناه را از تو دور نداشتیم؟ درصورتی که این بار سنگین ممکن بود پشت تو را گران دارد. پس بدان که با هر سختی آسانی هست و با هر سختی البته آسانی هست. پس چون از نیایش فارغ شدی، بسوی خدای خود همیشه مشتاق باش..." (قرآن کریم، سوره ی انشراح)

...دیری است که خداوند را بیرون از زندگی خود نگاه داشته ایم و اکنون زمان فراخواندن "او" به درون است. هولمن هانت (Holman Hunt) ، هنرمند بزرگ، تصویری از حضرت عیسی مسیح (ع) را نقاشی کرده است که در آن مسیح (ع) در باغی ایستاده است؛ در یک دست فانوسی دارد و با دست دیگر بر دری میکوبد. یکی از دوستان هانت به او گفت: "هولمن تو در این نقاشی مرتکب یک اشتباه شده ای؛ این در دستگیره ندارد." هانت پاسخ داد: "این اشتباه نیست، زیرا این در قلب بشر است که تنها می تواند از درون باز شود."

 

3- خصوصیات شخصیت خود را کشف کنید (بر اساس روش پیشرفته ی انیگرام)_ نویسنده: دان ریچارد ریزو

 

 

گاهی پیش اومده که به خودمون میگیم کاش میشد مثل این فیلما، یه دکتر روانشناس داشتیم، همه ی زیر و بم وجود ما رو میشناخت، توی یک فضای آرامشبخش مینشستیم و حرف میزدیم و اون به ما کمک میکرد... بعد میبینیم در عالم واقع، شاید کمتر روانشناسی اینقدر روی مراجعش وقت بذاره (تازه اگه از هزینه هاش صرفه نظر کنیم!! D:) ته تهش بعضی از ماها حس میکنیم مگه مشاور یا روانشناس چی میخواد به ما بگه که خودمون نمیدونیم؟...

حالا با روانشناس کار ندارم. ولی اگر مثل جان واتسون نسبت به احوالات روحی خودتون حساسید و دلتون میخواد رو فرم بیاین، یا اگر هر مشکلی دارین، این کتابو از دست ندین. این کتاب، کتاب بسیار جالبیه که حاوی یک تست روانشناسی مفصل هم هست. کمک میکنه شما شخصیت خودتون رو بشناسید و... هر چی سعی میکنم نمیتونم اونطور که هست توضیحش بدم. بخونیدش. تستش رو در فضای خلوت و تنها، و صادقانه (نه اونجور که دوست دارید باشید. نه اونجور که میگن هستید. بلکه اونطور که حس میکنید هستید) حل کنید.. شاید دقیق ترین تحلیل روانشناسی ای باشه که کسی در طول عمرتون روی شما انجام داده یا خواهد داد...

این کتاب شما رو راهنمایی میکنه که چیکار باید بکنید تا شخصیت متعادلی داشته باشید و خودتون رو دوست داشته باشید... یادتون باشه، من "بهترین" کتابایی که خوندم رو دارم اینجا معرفی میکنم ^_^

 

 

4- رازهای تندرستی و خوشبختی _ نویسنده: جی پی واسوانی

 

 

این کتاب هم از همون نویسنده ی خوش قلم هندی هست. این کتاب بخوبی نشون میده که حتی سلامتی جسمانی ما تا چه اندازه به روح ما وابسته است... شما رو متوجه خودتون میکنه... سرشار از حس خوب و سبک. فقط دو تا بال کم داره :)

 

بخشی از متن کتاب:

"... بسیاری از ما سلامتی ناقص را بعنوان خط مشی قبول کرده ایم. بیماری، زخم معده، دردها، رشد غیرعادی، خستگی، تمام اینها مثل تورم، مالیات و هوای بد غیر قابل اجتناب شده اند.

نیازی نیست که سلامتی ناقص را با چنین فلسفه و بیچارگی قبول کنیم. ما میتوانیم و باید مسئله را در دستهای خود بگیریم! بگذارید این را با یک مثال کوچک برایتان توضیح دهم؛

زن جوانی بعد از یک روز خسته کننده و بد در اداره، به خانه برگشت. جسم و روحش خسته بود. پشتش درد میکرد، سرش داشت میترکید، اصلاً نیرویی نداشت، حتی برای خوردن غذا. تنها چیزی که میخواست این بود که حمام گرمی بگیرد و در رختخواب بیفتد. بعد تلفن زنگ زد. دوستش بود که تازه از سفر خارج بازگشته بود. دوستش میخواست او را به مهمانی شام خاصی در یک هتل پنج ستاره ببرد. و هدایای هیجان انگیزی گرفته بود که میخواست به محض امکان به او بدهد. آیا ممکن است او بیاید؟

دختر چنان نیرویی پیدا میکند که به حرکت در می آید. در یک لحظه او حمام کرده، تمیز، لباس پوشیده، آراسته، معطر، و آماده است! او با عجله به بیرون میرود تا خود را به قرار دوستش برساند و شبی هیجان انگیز را با او بگذراند. شب دیروقت به خانه باز میگردد، دستهایش پر از هدایایی است که باز کرده و نه یک بار، که چندین بار تحسین کرده است. و وقتی به بستر میرود، از هیجان زیاد نمیتواند بخوابد!

وقتی حال شما عوض میشود،  همه چیز عوض میشود. حال شما بر بدن تسلط دارد.... این یک حقیقت ثابت شده ی کلینیکی است که بدن شما به حالت شما جواب میدهد...."

 

 

5- جانِ روح - گری زوکاو - ترجمه امیر بهنام

 

بازم یه کتاب عالی دیگه که شما رو با خودتون و درون خودتون آشتی میده. این کتاب حاوی مطالبی درباره ی تغذیه ی روح، درک مستقیم، قانون جاذبه، مقاومت در برابر استرس ، یگانگی ، عشق، و اهمیت تفکره... 

بدون توضیح بیشتر، بخشی از متن کتاب رو میذارم:

 

 

هنگامی که دسته ای از کشتی ها با هم به دریانوردی می پردانزند، یکی از آنها در جلو دیگران حرکت میکند و به مثابه قلب آن مجموعه کشتی ها - هر چندتا که باشند - به شمار میرود. .... سفر کردن در برخی از این کشتی ها معمولاً لذت بخش و در برخی دیگر همیشه با دشواری همراه است.

تصور کنید که کشتی مادر، بزرگترین شناور دریایی ای باشد که میتواند وجود داشته باشد؛... درست مانند یک شهر غوطه ور در آب. آنگاه تصور کنید کشتی های دیگر، قایق های بسیار کوچکی هستند که هر یک تنها ظرفیت یک نفر را دارند. در حقیقت کشتی مادر، همان روح شماست و شما نیز یکی از آن قایق های کوچک هستید.

شما نمی توانید به اطلاعات که در کشتی مادر وجود دارد دسترسی داشته باشید. پیش از آنکه شما بیایید -یعنی قبل از تولدتان- نیز او وجود داشته، و پس از پایان یافتن زندگی شما نیز همچنان وجود خواهد داشت. در عین حال، کشتی مادر از ...همه ی مشکلات شما باخبر است و راه حل آن را نیز می شناسد. او میداند چه موقع دریا طوفانی و چه موقع آرام است. در واقع وجود شما مینیاتور کوچکی از اوست. اگرچه در مقایسه با اوبسیار کوچک بنظر میرسید، اگر با آن در ارتباط باشید،  قادر خواهید بود همه ی توانایی های او را در خود منعکس نمایید. ... چشم انداز بسیار وسیع تری خواهید داشت ...
وجود شما در دریا و نیز، مواجهه با هر طوفان، بی دلیل نیست. این دلائل برای شما قابل دیدن نیستند، اما از چشم انداز کشتی مادر میتوانید آن را به روشنی ببینید...

خودِ برتر شما، چنین چیزی است. شما را به سوی خود می کشاند. همه ی آن چیزی که میتوانید داشته باشید یا به آن تبدیل شوید...
هنگامی که با روحتان ارتباط برقرار میکنید، خودِ برترتان شما را فرا میخواند. در واقع این توان های بالقوه ی شما هستند که شما را فرا میخوانند و شما "امکانِ آنگونه بودن" را احساس میکنید. این کار، در دستیابی به آن امکانها، به شما کمک میکند.

عده ای هستند که میتوانند واقعاً به خود برترشان دستیابند. آنان در هر لحظه با تمام توانایی های بالقوه ی خود زندگی میکنند و از لذت های زندگی بهره مند میشوند. پندار، گفتار، و کردار ایشان هوشیارانه است. آنان مراقب زندگی هستند و پیوسته با روح خود در ارتباط می باشند، بطوری که هیچ انفصالی بین آنان و روحشان دیده نمیشود.... "

 

جان روح - صص 15 - 18