- موکل: اون غرق شد آقای هلمز. این چیزیه که ما فکر میکردیم.ولی وقتی ریه هاش رو باز کردن...
- مری: خب؟
- موکل: شن بود!

- SH : سطحیه!

//Dusty Death
.I won't name the client out of respect but she came to us because of her late husband
 ...His body was recovered from the sea near Falmouth

مرگ گردوغباری
من این موکل رو غیر محترم نمی نامم اما اون بخاطر شوهر مرحومش پیش ما اومد.
جنازه اش از دریا نزدیک فالموت پیدا شده بود...//





//.Mr Hatherley came straight round to Baker Street in a terrible state
.He was white as a sheet and bleeding from an awful wound in his hand
...Exactly how he by this wound was at first confusing

آقای هترلی در یک وضع وحشتناکی، مستقیم اومد به خیابون بیکر.
مثل گچ سفید بود و از یک زخم مهیب در دستش خون میرفت.
دقیقاً بهمین علت اون با چنین زخمی در ابتدا گیج کننده بود...//

- SH: برگرد! این انگشت شست اشتباهیه!





//The Duplicate Man
?How could Dennis Parkinson be in two places at the same time? And murdered in one of them

مرد دوتایی
چطور دنیس پارکینسون میتوانست در یک زمان مشخص در دو مکان باشد؟ و در یکی از آنها کشته شود؟//

- جان: شرلوک؟..
- شرلوک: هیچوقت دوقلو نیستن.





- SH : دیموک، به گره های لنفاوی نگاه بنداز.
- پلیس: گره های لنفاوی؟
- آره ممکنه هیچی بجز یه نیم تنه ی بی عضو نداشته باشی، ولی رد جوهر داخل گره های لنفاوی پایین زیربغلا هست. اگر جسد مرموزتون خالکوبی داشته باشه، نشونه ها همونجا هستن.
- لعنت بر شیطون! این یه حدسه؟
- من هیچوقت حدس نمیزنم.

//The Circus Torso
...A limbless body found decomposing inside a trunk in left luggage office in Waterloo station couldn't be identified

نیم تنه ی سیرک
یک بدن بی عضو تجزیه شده در یک چمدان در صندوق امانات سمت چپ در ایستگاه واترلو پیدا شد که قابل شناسایی نبود...//

***********

- SH: هاپکینز، ویلسون رو دستگیر کن
- پلیس: ویلسون؟
- ...
- پس قاتل اونه؟ مربی قناری؟
- معلومه که قاتله.
- انتظار همچین چیزی رو نداشتم.
- هم، طبیعیه!

//The Canary Trainer
.Andrew Wilson was an unusual man with an unusual hobby
...He seemed to have no connection with the man whose life was so abruptly ended one freezing night in November

مربی قناری
اندرو ویلسون یک مرد غیرمعمول با یک سرگرمی غیر معمول بود.
اون بنظر میرسید هیچ ارتباطی با مردی که زندگی اش به شکل ناگهانی در یک شب یخبندان در نوامبر پایان یافت، نداره...//





- جان: شرلوک، تو نمیتونی همینطوری چند تا بشقابو با هم بچرخونی!
- شرلوک: خودشه! تمام اونجا داشته میچرخیده.






//The Cardiac Arrest
Joel Fentiman was found strangled in the bed sit he shared with his brother.
...They had always got on well and there was no sign that this situation had changed

دستگیری قلبی
جوئل فنتمن خفه شده در رخت خوابی که اونو با برادرش به اشتراک گذاشته بود پیدا شد.
اونا همیشه با هم خوب بودن و هیچ نشانه ای مبنی بر اینکه اوضاع تغییر کرده باشه وجود نداشت...//

- شرلوک: داروی قلبی که مصرف میکنی معروفه که دوره های فراموشی ایجاد میکنه؟
- موکل: آره، این...اینطور فکر میکنم. چرا پرسیدی؟
- شرلوک: چون اثر انگشتای دور گردن برادرت مال خودتن.






//...we could never have known there was a potential assassin lurking closed by. An assassin who turned out to be...

...ما هرگز نمیتونستیم بفهمیم که یک جانی مخفی بالقوه در اون نزدیکی بوده. یک قاتل که معلوم شد...//




- جان : هاها.. یه عروس دریایی؟
- شرلوک: میدونم.
-  نمیشه که یه عروس دریایی رو دستگیر کرد.
- میتونی سعی کنی
- سعی هم کردیم..





//...Fresh paint to disguise another smell
رنگ تازه برای مخفی کردن یه بوی دیگه...//

***
//?Odd socks
Arrest the brother in law.
جورابای عجیب؟
برادر شوهر رو دستگیر کن.//

***
//.If dog can't swim, neighbour is the killer
اگر سگه نمیتونه شنا کنه، همسایه قاتله.//




- جان: آره ولی کیک هم هست. حالا میای؟
- شرلوک: بعداً میام سراغت..




:) ?MISS ME
SH_