I  AM

|S|H|E|R|

Locked

این پیامک انگلیسی که در بالا میبینید، متنی بود که برای دعوت خیلی از وبلاگ نویسها، براشون کامنت کردم...دعوت برای دیدن وبلاگی که محتواش در ستون «درباره ی من» اینطور معرفی شده:

پس از سالها زندگی در عالم خویشتن، (و تا هنگامه ی ادامه ی آن بخواست خدا) ؛ با تفکر در شخصیتی کم نظیر مثل «شرلوک هلمز» ، زیبایی ، و وسعت «عمیق شدن» را چشیده و دوست دارم آن را بچشانم...
لطفاً پیش از مطالعه ی وبلاگ، از دسته بندی های مطالب تحت عنوان «تعاریف موضوعات این وبلاگ» که برای دسترسی بهتر، در ستون پیوندهای روزانه قرار گرفته است بازدید نمایید.
متشکرم
به امید رسیدن روزی که انسانها به خوبی بیاندیشند...

من «فکر کردن» و عمیق شدن رو دوست دارم. نه به شعار! بلکه اونقدر که وقتی شرلوک هلمز با همان ویولون قدیمی و موهای آب و شانه کرده توی پنجره زل میزند و میگوید : «چیزی در عمق...باید عمیق برم. خیلی عمیق...» یک چیزی توی دلم میگوید : «آی گفتی!» :)

وقتی کسی به شکلی در می آید که انسانهای باوجدان را به این فکر و نگرانی می اندازد که «چه چیز تو رو اینطور ساخته؟» ، و در پاسخ می گوید: «چیزی منو نساخته... من خودم خودم رو میسازم...» و هنوز این جمله کاملاً تمام نشده که بلافاصله با دیدن «روحی»که به انتظارش نشسته بود، هذیان وار میگوید : «ردبیرد»! همانی که معتقد است «ما ارواحی را برای خودمان می سازیم»...

من عمیق شدن رو دوست دارم. فیلم های مفهومی رو بیشتر دوست دارم... عاشق فیلم هایی مثل «تلقین» ، «شعبده باز»، آن فیلم ژیمناستیک باز که اسمش یادم نیست، و رگه های مفهومی مربوط به «انسان» ، حتی در «جومونگ» و «دونگ یی» بودم! با تمام پدرسوخته بازی های «ماتریکس» ، اما به «عمیق اندیشیدن و سوال پرسیدن و جستار در عمق وجود و ذهن انسان» که در آن خودنمایی میکرد علاقه داشتم و از «مرد عنکبوتی» فقط لحظه ای که متوجه روییدن پرز کف دستانش میشود خوشم میآید! از مردی که فکر میکرد آدم فضایی است،از داستان زیبای «شازده کوچولو» ، از «بازی تقلید» و تشخیص خوب و بد، و  از هر داستانی که سر نخی به «عمق» تنها «گوشه»ای از «وجود انسان» داشته باشد، لذت میبرم.

اما این «عمیق بودن» در مورد «شرلوک هلمز» یک جورهایی به اوج خودش رسید. داستانی ریشه دار، با نویسنده ای درست و حسابی که سالها به شکل و شیوه های مختلف، داستانش به تصویر کشیده شده و یا نوشته شده است... و حالا هنرمندی این تیم جدید!

خب، مسلماً شیطنت ها و سیاستگذاری های BBC1 رو هرگز نادیده نمیگیرم همونطور که انتخاب نام «زایون» برای شهر نهایی انسانها در «ماتریکس» رو!
اما داستانی مثل شرلوک هلمز و شخصیت پردازی های بسیار عمیق اون که البته کار یک سال و دو سال نیست بلکه همونطور که عرض شد، ریشه ای بسیار قدیمی در ادبیات جهان داره، چیزی نیست که نشه تماشا کرد، دغدغه ی «انسان» رو داشت، و در اون «عمیق» نشد! :)

من وبهای زیادی داشتم و حذف کردم و البته هنوز هم دو تا وب دیگه دارم. اما در اینجا لینکشون نکردم چون اینجا عالمش برای من جداست! من این وسط عروسی کردم اما وب رو معطل نذاشتم!! یعنی وقتی وب رو میزدم کاملا مجرد بودم، الآن که دارم تایپ میکنم، همسرم تو سالن، بعد از یک ظهر عاشورای پرکار، داره استراحت میکنه!:) اینجا رو درگیر مسائلی بجز شرلوک هلمز نکردم تا فضاش حفظ بشه...

همه ی اینها فقط بخاطر عمیق بودنش... و البته لذتبخش بودنش...

امروز دو تا کامنت از دوستان دریافت کردم با این محتوا که "سؤالاتی جهت درج در تستهای شرلوکی در حین پیدا کردن جواب تستهای پست قبل، از فیلم شرلوک به نظرشون اومده و مایل هستن برام ارسال کنن و حتی دوستی پیشنهادشون رو ارسال هم کرده اند." اول سعی کردم در خود کامنت پاسخ بدم ولی دیدم شاید این باعث خیر شد که ضمن پاسخ به این لطف دوستان عزیزم یک پست بذارم و از اینکه چرا این وب رو زدم و چرا به عمیق شدن در داستان شرلوک هلمز و تحلیل اون علاقه مندم بگم.

دوستان عزیزم

حتماً شما هم از وقتی که SHER  Locked شدین، یک یا چند نفر دور و برتون هستن که با دیدن کتابها، وبلاگهایی که سر میزنین، کاردستی های شرلوکیتون یا مشاهده ی شما در حال تماشای فیلم شرلوک برای دویستمین بار (! :) ) بهتون بگن : خل و چل! منم همینطورم! :) و همین ویژگی مشترک هست که دوستان شرلوکی خیلی خوب همو درک میکنن :)

پس شرلوکد های عزیز.. کاملا طبیعیه که با ترغیب دوستان، به تماشای نکته ای و دقیق فیلم، برای پاسخ به سوالات، خود دوستان هم به نکاتی برسن که بنظرشون جالب و قابل طرحه. من خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم اینقدر توجه و لطف نشون دادیدن...
لکن اصولا من بخش سوالات شرلوکی رو هم علاوه بر جذابیت تست و رقابت، بخاطر «جمع کردن تحلیلها و عمیق فکر کردن» ، ایجاد کرده بودم. لذا اینکه شما به پیشنهادایی رسیدین (که حتما عالی هم هستن) حصول همون هدفه و من از این بابت خیلی خوشحالم :)
اما من فکر میکنم به چند دلیل، بهتره سیستم بصورت پیشنهادی نباشه. (منظورم "طرح سوال پیشنهادیه") . البته این نظر فعلی منه و اگر اشتباهه تکمیلم بفرمایین ^_^

1- اینکه فکر میکنم بنظر شما دوستان باهوش شرلوکی هم کاملا بدیهی باشه که وقتی سؤالاتی طرح میشن، از یک جایی به بعد، پاسخ دهنده ها بیشتر از قبل به فیلم مراجعه میکنن تا جواب بدن. پس باید این تصور رو هم داشت که روزی همگی با مراجعه ی سکانس به سکانس یا از بر شدن فیلم، تماماً جواب کاملا درست رو بدن. خب حالا باید چیکار کرد؟ :) پس میشه بخوبی این رو درک کرد که هدف این نبوده و نیست و اگر روزی همه ی شما همه ی ستاره های سوالات رو بگیرید، نه تنها این رقابت بی مزه نمیشه بلکه لذتش فوق العاده هم زیاد میشه (برای من که اینطوره) چون میبینم که دوستای علاقه مند به شرلوک، چقدر نزدیک به هم نگاه میکنن و چقدر خوبه که چیزی که من بعنوان مخاطبِ «بیش از عام» -غرورمون به شرلوک رفته دیگه!- میفهمم و ازش رد نمیشم، 4 نفر دیگه هم میفهمن و «چقدر خوبه وقتی مردم فکر میکنن» :)
این سؤالات از ساده ترینهاشون تا تحلیلی ترین ها ، گویا فقط بخاطر اینه که نکته ای در فیلم برای من جالب بوده و به این وسیله دارم با شما به اشتراک میذارم که «دیدی چقدر جالب بود؟ دمشون گرم!» شما هم میگید «بله تازه اینجوری هم بود!»
درحالیکه اگر «تست» مهم باشه، طبیعتاً در اون مرحله باید بی مزه بشه و به زوال بره! نه؟!

2-دوم اینکه فکر کنم شما هم بخوبی میدونین که از توی فیلم خیلی سوال میشه طرح کرد و مسلما همش رو توی یک پست نمیشه گذاشت و من هم سعی میکنم در هر پست،اولا حدود 10 تا 12 تا سوال بذارم، دوما از 10 سوال، 9 تاش مال یک قسمت از فیلم نباشه!بلکه پراکنده از قسمتهای مختلف باشه . من گاهی تو یک قسمت سوالهای زیادی پیدا میکنم، و حتی معما! اما جایی یادداشت میکنم که پخش کنم تو پستهای مختلف. پس عجله نکنین من رزرو هم دارم ^_^

3- از همه مهم تر و ظریف تر اینکه این وب مگه چند تا مخاطب گل داره که لطف میکنن به سوالا جواب میدن؟ خودتونین دیگه! اگر از همین چند نفر هم نیمی طراح سوال باشن بنظرتون چطوره؟ آیا اون لذت همیشگی -هر چند اندک بخاطر ضعف من- رو داره؟ بنظرم وقتی سوال رو ندونید،یا انتظار درجش رو نداشته باشید، هم مزه اش از بین نمیره و از طرفی، اگر سوالا اونی که شما در نظر دارید نباشه که خب همیشه جدیده، و  اگر هم روزی دیدید دقیقا سوالی که به ذهن شما هم رسیده بود رو طرح کردم، جواب دادن بهش کیف میده! نمیده؟ فکر کنم این شاید لذت بخش تر باشه تا اینکه خصوصی سوالا رو بدونیم و عمومی هم همونا رو جواب بدیم! هوم؟ ^_^

4- حالا بنظرم با توجه به هدفی که از نوشتن این پستها و اصلا داشتن این وب، دارم و سعی کردم یک جورهایی تو مقدمه ی این پست، اونو انتقال بدم (نمیدونم موفق شدم یا نه، نقص واژه ها رو ببخشید) ، بنظرم به جای اون کار، پیشنهاد میکنم بهتره اگر دوست دارین، نکاتی که براتون جالبه رو پای پستهای مربوط به خودشون، نه خصوصی، بلکه «با همه» ، و نه «پیشنهاد» بلکه «در میون بذارین»  :) یعنی احتیاجی نیست که بصورت سوالی باشه... مثلا اگه نکته ی عمیقی در مورد موریارتی، مری ، شرلوک ، یا بقیه ، یا کل داستان به نظرتون میاد، پای پستی که مربوط به اون هست (یا بعدا میذارم) اشاره کنین راجبش صحبت کنیم... مثالش پای پست مربوط به جان واتسون توی کامنتها هست و برای من خیلی جالب بود ...بنظرم اینطوری باحال تره:)

معذرت بخاطر طولانی شدن...
امیدوارم همیشه خوب و عالی و Sher Locked باشین و هیچ وقت boared نشین ^_^

«من قتل رو حل میکنم و تو زندگی رو نجات بده»

هیچی همینجوری دیالوگ قشنگی بود گفتم آخرشو حسی تموم کنم ربطی به متن نداشت!

------------------------------

پ ن : خدمت molly hooper عزیز که فرموده بودن زمان مهلت پست رو چرا نمیگم :
چشم؛ من زمان اعلام نمیکردم چون معلوم نبود کی جوابا رو میذارم. ولی معمولا وقتی یه پستی میذارم، حداقل تا چند روز ، جواب نمیزنم.مخاطبها هم که زیاد نیستن برا همین من گاهی منتظر یسری دوستان میمونم تا بیان بعد جواب بذارم. ولی خب الآن بخاطر شما میگم تا آخر جمعه مهلت. خوبه دوستم ؟  ^_^